سبز سبز در پاییز
امیدهای قلبم در این پست عکسهای مربوط به عاشورا رو براتون میذارم.
نذری حلیم خونه دایی رضای عزیزم ... نذرشون قبول باشه
عاشق این نگاهتم عزیزم
اونقدر قشنگ خیره نگاه می کنی که عاشقت می شم
روز یکشنبه ششم عاشورا نذر داشتیم که به هیاتی که تو محله مون هست شیر و کیک بدیم. روز تاسوعا هم نذری حلیم هر سال خونه ی دایی رضای عزیزم برگزار میشه که برای نهار و هم زدن دیگ های بزرگ حلیم اونجا بودیم و شب خونه خانوم جون و آقا جون ... روز عاشورا هم بابا مهدی حسابی مریض شد و ما به اتفاق عزیزجون و پدر جون برای تماشای هیات ها رفتیم... اولین بارتون بود که همچین چیزی رو میدیدی و کلی ذوق زده شده بودید ... با طبلی که براتون خریده بودیم کلی ذوق می کردید. البته آراد اصلا از بغل خاله پریناز پایین نیومد. نهار ظهر عاشورا رو هم خونه رادین کوچولو نذری امسال اونها رو خوردیم. خدا از همگی قبول کنه و امام حسین همیشه نگهدارتون باشه عزیزای دلم.
روز عاشورا
بچه ها همراه رادین کوچولوی دوست داشتنی ... در روزی که نذری شیر و کیک داشتیم
نیکراد و عشقش رادین. خیلی دوستش داره
بچه ها و دوستانشون در روز مهمانی نذری دایی رضا
وقتی فیل بچه ها یاد هندوستان میکنه
وقتی بابا مهدی برای بچه ها طبل میخره