جشن روز پدر
پدر تکیه گاه وجود منی تو سرمایه ی هست و بود منی باید نوشت از مردهــا از چشمها و شــانهها و دستهایشــان … … از آغوششان از عطر تنشـان، از صدایشــان… چرا که ما به اتکــاء همین دستها... همین نگاهها... همین آغوشهـا، در بزنگاههای زندگی سرِپا ماندهایم… من بلد نیستم در سـایه، دوست داشته باشم من میخواهم خواستنم گوش فلک را کر کند من میخواهم مَردَم بداند دوستش دارم…. همسر عزیزم روزت مبارک... پدر مهربان فرزندانم ، روزت مبارک اسطوره ی صبر و مهربانی ام ... روزت مبارک... من و دو مرد کوچک خانه ام دوستت داری...