پانزده ماهگی خرداد
چشمهایتان، در خواب هم که باشید باز صدایم می کند و من صدایش را می شنوم و دلتنگ میشوم . دلتنگ در آغوش کشیدنتان. دلتنگ شنیدن صدای خنده هایتان. دلتنگ گریه هایتان و دلتنگ دستهای کوچکتان . قد می کشید و بزرگ می شوید درست مانند یک نهال زیبا و روزی درختی تنومند خواهید شد که خود، تکیه گاه کودکی های دیگری خواهد شد. دومین خرداد زندگی تان هم از راه رسید پایان بهار و شروع فصلی دیگر در این پانزده ماه چه بر سر این دل آورده اید که دیگر بدون شما بودن را تاب نمی آورد و با شما بودن تمام تمنای او شده است . چه دعایی کنمت بهتر از این گریه ات، از سر شوق خنده ات، از ته دل و خدا ، پنجره ای رو به اتاقت باشد . پسر کوچولوهای من ...