بیست هفت ماهگی خرداد 93
هر چیزی در این جهان به دردی میخورد! من، به این درد میخورم که شبها رصد کنم، کوچکترین حرکاتِ تو را در خواب، غلتیدنت، در موجِ ملافهها، زمزمههای زیر لبت و تکان خوردنِ آرامِ مردمکانت را... تا از ابریشمِ مژههایت شعر ببافم تا صبح... تو هم با اولین لبخندِ صبحگاهیات به دردِ درمانِ تمامِ دردهای من میخوری! یغما گلرویی... سومین خردادتان هم به سلامتی گذشت مادر... خردا که از راه رسید، شما هم بزرگتر شدید. حرکات و رفتارها و حرف زدنهایتان هم بزرگتر شد. هر روز خدا، بزرگتر می شوید و قد میکشید و مرا سرشار از غرور می کنید. ...عاقل تر شدید .... دیگر...