آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

پروژه ی پوشک گیری

1393/4/11 15:12
نویسنده : مامان پریسا
1,259 بازدید
اشتراک گذاری

اول تیر خیییییییییییییییییییییییییییییلی بزرگ شدید.

 

 

خدا رو شکر بالاخره تموم شد... مرد شدید... بزرگ شدید و فرشته هایی با بهترین احساس ها

عزیزای دلم واقعا دست مریزاد به این همه مردی و بزرگی شما...  ازتون ممنونم ... به خاطر این همه همکاری و کمکی که به من کردید اصلا فکرشم نمی کردم به این راحتی تموم بشه و فقط در عرض یک هفته بتونم از پوشک بگیرمتون .

کلید این پروژه ای رو که سختم می اومد انجام بدم اول تیر زدم .... البته باز هم با کمک مادر مهربون و خاله پریناز و پدرجون که همیشه کمک حال من هستن و در سخت ترین شرایط زندگی ام تنهام نذاشتن. 

مطمئنم با وجود گرمای این فرشته ها و بابا مهدی عزیزتونه که همه چیز برام راحت  و بی دردسر انجام می شه . مطمئنم اگه این فرشته های مهربون کمکم نمی کردند، هیچ زمانی برای هیچ کدوم از کارهای شما موفق نمیشدم. خدا خودش حافظ و نگهبان فرشته هایی باشه که از صمیم قلب شما رو دوست دارن و هر روز و هر ساعتی که اراده کنیم برای نگهداری و کمک به شما حاضرند.

برنامه اینجوری شروع شد:

روز اول آراد هر پنج دقیقه تو دستشویی بود و نیکرادم یکربع تا نیم ساعت. دم ظهر بود که خسته شدم و پوشکتون کردم تا نهار بخورید و بخوابید . همون موقع هم عزیزجون مهربون رسید و ادامه ی کار و به اون سپردم.

دوم تیر خودتون می گفتید که دستشویی دارم ولی باز هم دفعات دستشویی رفتن به هزار بار در روز می رسید.  و سوم تیر کمتر  می رفتید دستشویی ... بیرون از خونه و شبها هم پوشک می شدید . و بیشتر بعدازظهرها ی بردمتون خونه ی عزیزجون تا این فرشته ی مهربون پروژه ی منو ادامه بده. الحق که کار سختی بود دوتا بچه رو هر نیم ساعت هدایت به سمت دستشویی ...  تا اینکه اولین بار چهارم تیر بدون پوشک بردمتون خونه عزیزجون ... چه روز خوبی بود انگار در یک امتحان سخت موفق شده بودم . اینکه در طول مسیر خونه تا خونه ی عزیزجون رو با کالسکه و بدون پوشک باشید... خودتون هم این احساس و داشتید و می دونستید که مرد شدید.

تا اینکه دیگه تا آخر هفته بدون پوشک خوابیدید . اولین روز خواب بعد از ظهر  و دومین روزم خواب شبتون بدون پوشک بود. 

امروز هجدهم تیرماهه باور می کنید که تا الان یکبار هم شب تو تختون خرابکاری نکردید . می تونید خودتون لباسهاتون رو دربیارید و بپوشید. و برای دستشویی کردن برید.

هفته اول شاید روزها، یکی دو بار، یعنی خیلی محدود خرابکاری کردید که اون هم شیرینی خودش رو داشت ولی از روز دوم ، هر دو می گفتید که جیش دارم و می دویدید سمت لگنهای آموزشیتون که گوشه اتاق براتون گذاشته بودم و از روز چهارم هم لگن ها به حمام منتقل شد و از روز پنجم به راحتی دستشویی می کردید. و هفته ی دوم روهم کاملا بدون پوشک بودید .

باز هم پسرکان باهوش من به همین سادگی به من مادر، کمک کردن و پروژه ی به این سختی رو برای من آسون کردن.  این برنامه هم مثل گرفتن پستونک از شما واقعا سریع و خوب جواب داد. خیلی دوستتون دارم فرشته ها . خیلی برایم عزیزید. خیلی این روزها دوست داشتنی و مرد صفت شدید. بهتون می بالم و افتخار می کنم .

هوووووووووووووووووووووورااااااااااااااااااااااااااااااااااااااابغل بغلبغلبغلبغل

تشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویقتشویق

دوستتون دارم مردای کوچولو

 

پسندها (1)

نظرات (0)