آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

یازده ماهگی

1393/3/1 1:08
نویسنده : مامان پریسا
418 بازدید
اشتراک گذاری

یازده ماه گذشته . به سرعتی باور نکردنی گذشته.

وقتی خنده های آسمانی تون به گوشم می خوره دنیا برام آفتابی میشه . همه ی مادرها عاشقند میدونستید؟ میدونستید خاصلانه ترین عشق ،عشق مادر به فرزندشه؟ من تازه فهمیدم . از وقتی که خودم بچه دار شدم فهمیدم . از وقتی که به خاطر بچه ها شب بیداری برام سخت نبود . از وقتی که به خاطر بچه ها از سوسک و عنکبوت و گربه نمیترسیدم. از وقتی که شب و روزم شده دیدن روی ماهتون. از وقتی که سرما و گرما رو به خاطر شما تحمل کردم فهمیدم . از وقتی که شبهای زمستون بدون پتو می خوابیدم که هر وقت دما سرد تر شد بفهمم. از وقتی که شما گریه کردید و من هم گریه کردم . از وقتی که شما خندیدید و من هم خندیدم. از وقتی که بیماری شما شد بزرگترین درد زندگی من و سلامتی تون بزرگترین نعمت زندگی ام . از وقتی که برای اولین بار شما رو در آغوش گرفتم،  فهمیدم که بزرگ شدم . عاشق شدم . مادر شدم .

این روزها میگذرد. این روزهای آفتابی که بی هیچ سایه ای از کنار ما عبور می کند. این روزها که دو خورشید درخشان در خانه ی ما میتابند و شب و روز ما روشن است. این روزها که من و مهدی بی هیچ تمنایی، بی هیچ چشمداشتی، فقط و فقط در پی نواختن دلنواز ترین آهنگی های زندگی مان هستیم . و شما یازده ماه از نواختن آهنگ زندگیتان گذشته.

یازده ماهگی و یازده ماه مراقبت از دو بچه  ... تازه فهمیدم مسئولیت دو بچه واقعا سخته . خدا رو شکر که مهدی ، پدر جون و عزیز جون و خاله پریناز و بقیه اطرافیان هستند  وگرنه نمیدونستم باید چیکار کنم . این روزها پر از عشق و محبت نسبت به همدیگه هستید و اطرافیان ... خیلی راحت راه میرید و دور میزنید و به سبک خودتون در خونه حکمرانی می کنید.

آراد کوچولو عاشق اتاق خواب ما شده . تاتی تاتی راه میاد و خودشو میرسونه به میز کامپیوتر و با اه اه  همه چیز و میریزه به هم. وقتی بهش می گی فیل کو؟ زرافه کو؟ دیوار اتاقش و نگاه می کنه و استیکر های روی دیوار و نشون میده. و هر حیوون رو به نام خودش میشناسه و تو بغل هلت میده سمت عکس همون حیوون...  به تنهایی میتونید اگه زیر پاتون چیزی باشه روی مبل برید. نیکراد سوت میزنه . بهش می گی سوت بزن یه جیغ کوچولو میزنه که میشه سوتش. چقدر این روزها شیرین و خواستی شدید.آدم دلش می خواد تمام لحظه هاتونو ببلعه . تازه یاد گرفتید فوت بکنید . هر غذایی جلوی آراد میگیرم فوت میکنه حتی آب سرد رو و من به زور جلو خنده ام و میگیرم. آراد عاشق گشتن دور اتاقه . گاهی با خودم فکر می کنم اگه کیلومتر شمار داشتید تا بحال دور کره زمین رو چرخیده بودید . وای چقدر بده که آدم همه چیز و نمیتونه ثبت کنه و بنویسه.

دست دسی و نا نای نای هم که نگو ... تازه کارتهای صدآفرین رو هم اشاره می کنید.

راننده های کوچولوی مامان

 

نیکراد داره میره تست مدلینگ بده

 

حدس بزنید چی تو دهن آراده؟

عروسک جاکلیدی خاله پریناز

 

خواب فرشته ها در یازده ماهگی

وقتی آراد داره متفکرانه به الاغ دیوونه اش نگاه میکنه. البته وقتی روشنش می کردم هر دو تا می ترسیدید و فرار می کردید

نیکرادم الاغ خاموش و زمین زده و بازی می کنه

مهربونی و باز هم همربونی ... همدیگه رو می بوسیدید

وقتی نیکراد یه نوار کاست قدیمی از لوازم پدرجون پیدا کرده و به این روز درش آورده

 

غذا خوردن شما فرشته ها از همین سن بود که بدغذایی ها و اذیت به مامانی رو شروع کردید

نیکراد و خواب بعد یه روز بازی و علاقه اش به هزار پا

نحوه ی کتاب خوندن آراد و ببیندید. تا بحال بچه ای با این همه تفکر و دقت ندیدم . عااااااااااااااشقتم

روروئک سواری به سبک نیکراد

شروع بازیهای دونفره تون با همدیگه به صورت جدی

از یازدهماهگی رسما با هم حرف میزدیدو بازی می کردید البته به زبون خودتون. وقتی یکی تون خونه نبود اون یکی داداشی تو اتاقها دنبالش می گشت

فتح کل کره ی زمین

تو رو خدا ژست نیکراد و نیگا کنید آخه...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)