آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

دوازده ماهگی اسفند 91

1393/3/4 0:18
نویسنده : مامان پریسا
950 بازدید
اشتراک گذاری

دوازده ماه گذشته و این ماه، دوازدهمین ماه زندگی شماست. که با پایان آن به یک سالگی میرسید . دوازدهمین ماهی که همیشه با یک سالگی از یاد می رود . چقدر بزرگ شدن بچه ها در این ماهها سریع اتفاق می افتد و پیر شدن اجباری ما کند. چقدر به نوشتن در هوای شما عادت کرده ام. چقدر نوشتن از کودکی شما شادم می کند و زمان و گذر ثانیه ها را احساس نمیکنم. تمام طول روزم به نگهداری و تروخشک کردن شما می گذرد و تمامی پستهایم شب نویس شده . تمام وقتم پر شده از کودکی شما. دیگر حتی بدون شما که باشم نیز صدای گریه و خنده هایتان در گوشم زنگ می زند و ناخوداگاه صدایتان را می شنوم.

 دوازده ماه از ماههای خدا را دیده اید. به اندازه دوازده ماه زمین را نظاره کرده اید. و به اندازه دوازده ماه بزرگتر شده اید. و اکنون معنی خیلی چیزها را درک می کنید و این بوسه ، خود نشانگر یک عشق است که معنی آن را درک کرده اید. خدا را شاکرم. برای این دوازده ماهی که به سلامتی گذشته.

 دوازده ماهگی تون مصادف شده با اسفند ماه . با بوی سبزه ، بوی ماهی های قرمز تنگ بلور ، بوی عیدی، بوی خرید های عید .  عوض شدن فصلهای سال ، تحول زمین. امیدوارم سالهای سال بهار و ببینید. عید و ببینید و سالهای سال زنده باشید. چند روزی بیشتر تا عید نمونده و همه جا بوی عید و میده و ما همه با هم منتظر عید هستیم . حالا دیگه مفهوم همه چیز رو می فهمید و کارهاتون از رو حساب و کتابه و حتی میتونید به من کلک هم بزنید. مثلا آراد یک بار می خواست بره سمت بخاری اتاقش و وقتی منو نگاه کرد و من بهش گفتم  نرو داغه،  گیره ای که دستش بود و پرت کرد سمت بخاری که مثلا من میرم گیره ام رو بیارم و وقتی منو نگاه کرد که می خندم رفت سمت هدفش . آشپزخونه و تراس و راه پله شده کعبه آمال و آرزوهای شما. دیگه اصلا چهاردست و پا راه نمیرید و این چقدر زود تموم شد . مثل فصل بعضی از میوه های خوشمزه مثل توت سفید که من عاشقشم، زمان چهار دست و پا رفتن شمام خیلی زود تموم شد . عاشق باز کردن در اشیا هستید مثل خودکار، ادکلن، کرم یا هر ظرف در داری. وقتی می خواهید کاری رو که دوست دارید انجام بدید حواس ادم رو از موضوع پرت می کنید و کار خودتونو می کنید . عاشق بیسگوییت و چوب شور هستید . غذاهای انگشتی مثل کوکو و کتلت و دوست دارید. خیلی به هم وابسته شدید هر وقت یکی تون میخوابه اون یکی دنبالش میگرده و تا بیدار نشه ناراحت و غمگینه.  اگر هم ندونه که کجا خوابیده باز مستقیم از روی حس غریزی میره سر جایی که برادرش خوابیده . همه چیز و خط خطی می کنید در و دیوار و دفتر خاطرات  منو . چشمک میزنید . می رقصید. دست دسی می کنید. کلید و توی قفل در فرو میکنید . میدونید جای قاب عکس رو دیواره . خیلی چیزها ی دیگه که یادم نمیاد . خلاصه اینکه منو حسابی با خودتون و کارهاتون درگیر کردید. ماما... بابا... دا(دایی)... پد (پدرجون)... خا (خاله) ... عمه ...و ... کلمه های قشنگیه که میتونید بگید

 

  نواختن آهنگ با قاشق توسط برادران هنرمند آراد و نیکراد

حمام قبل عید

 

 هنوز انیشتین کوچولوهای مامان در مورد گرد بودن زمین به توافق نرسیدن

 

آشپز کوچولوهای مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)