مرواریدهای گرانبها
پنجم مهر ماه 91 و 17 آبان 91 روزهایی خاص در تقویم ما هستند .
روزی که اولین مرواریدهای زیبای پسرکانم جوانه زد و تمام خستگی مادرانه ام را از تن زدود . انگار خستگی تمام این هفت ماه از تنم در اومد وقتی عزیزجون مژده در آوردن دندون نیکراد و بهم داد. انگار دنیا رو بهم دادن. اون روز وقتی عزیز جون داشت به نیکراد نارنگی میداد متوجه دندونهای نیکراد شد. و یک ماه و پانزده روز بعدش منتظر موندیم تا دندونهای زیبای آراد خوشگلم هم دربیاد . و دندونهای آراد و خودم وقتی بهش غذا میدادم دیدم. ناگفته نماند که براتون دوبار آش دندونی پختیم... یکبار بدون مهمون و بعد از اینکه دندون نیکراد در اومد و یکبار هم با جشن و مهمون بعد از اینکه دندون آراد دراومد. هر دو دوتا دندون خوشگل کنار هم از پایین در آوردید.
جشن دندونی تون رو با تم چشم و نظر گرفتم تزیینات همه به عهده خاله پریناز مهربون بود و همه چیز و درست و آماه کرده بود ... یه جشن خصوصی که با حضور نزدیکان برگزار شد. جشن ناز و دوست داشتنی بود... با کیک دندون و آش خوشمزه دندونی... عزیز جون زحمت این جشن و کشیدن و تمام تدارکاتش با ایشون بود . دست گلش درد نکنه از چند روز قبل لوازم و مواد مورد نیاز آش دندونی رو تهیه کرده بود و و همه ی مواد رو خریداری و آماده کرده بود و روز جشن با کمک خانوم جون آش رو پختن...
تزیینات خونه
خوشگلهای هفت ماهه کنار کیک جشن دندون
وقتی قراره چشم و نظر از شما دور بشه و بدون بلا دندونهای خوشگلتون دربیاد
تزیینات میز و آش
برنج و سکه هایی که قراره صدقه داده بشه
قربون دندنهات برم من که یک لحظه آروم و قرار نداشتید
میز هدیه ها و کیک
این هم آش خوشمزه