تنها دلیل خستگی هایم

هیچ مادری خسته نمی شود

وقتی مادر می شوی، آن هم مادر دو کودک به طور همزمان ، هیچ وقت خسته نمی شوی، خداوند توان مضاعفی به تو میدهد . یعنی خدا زمان تولد کودکانت، این انرژی را به تو هدیه میدهد.  خستگی برایت معنایی ندارد و باید همیشه سرشار از انرژی باشی. با یک توان مضاعف برای دو کودک، که تمام امیدشان به تو است. توانی که فقط مادرانی که دو کودک همزمان در آغوش دارند، می دانند چه می گویم.

با این وجود هیچ مادری خسته نمیشود . این را خوب میدانم . این را از دیدن مادرم میدانم. چرا که هیچ وقت نشنیده ام و ندیده ام خستگی یک مادر را .

شاید این روزهادر حال عبور از شانزده ماهگی شما اندکی خسته شده باشم ، اما دلیل این خستگی از رسیدگی به شما نیست، از غذا دادن به شما،  تعویض جایتان، شیر دادنتان، گریه ها و نق نق های بی امان شما نیست ، نه . هیچ کدام اینها نیست. تنها چیزی که خسته ام می کند، این است که همیشه، یک پاره از وجودم در آغوشم نیست. این است که وقتی یکی از شما را در آغوش می گیرم کودک دیگرم ، پاره ی وجودم، در آغوشم نیست .و این را فقط یک مادری که دو کودک را در یک لحظه و همزمان در آغوش دارد، میداند . مادران دوقلو. و این تنها چیزی  است که خسته ام می کند. و توانم را میگیرد . این که اگر یکی از شما را در آغوش بگیرم ، ببویم، ببوسم و نوازش کنم، همیشه دو چشم مضطرب و نگران کوچک نگاهم می کند. نگاهی که تمام تنم را به لرزه می اندازد. نگاهی که یعنی: مادر! من هم هستم. من هم آغوش تو را می خواهم. آن آغوش مال من نیز هست. و این یعنی تمام خستگی، که بر تن و جانم میریزد. و این یعنی مادری ام زیر سوال میرود، توسط یک فرشته ی کوچک که دور از من مانده. تنها زمانی آرامش دارم و با آسودگی شما را در آغوش می گیرم که یا یکی از شما در خواب باشد یا در آغوش پدرش و یا هر دو در آغوشم باشید.

ولی می خواهم بدانید با وجود همه ی این خستگیها  دوستتان دارم،

از صمیم قلبم و تنها به عشق بودن در هوای شما نفس می کشم.