تب نیکراد

نیکراد چند روز پیش بی دلیل تب کرد خیلی سخت بود از صبح ساعت شش روز پنج شنبه داغ بود و اصلا حال نداشت بچه ام... استامینوفن بهش دادم و فکر کردم مثل بیماری هفته گذشته آراد خوب میشه، تا اینکه شب ساعت دوازده به اوج خودش رسید. دیگه بعد دو سال بچه داری پایین آوردن تب زیاد برام سخت نبود ولی این بار تب نیکراد پایین نمی اومد و بدتر اینکه لرز هم داشت بچه کوچولوم... از ترس نمیدونستم چیکار کنم . شب و تا صبح بالا سرش بیدار بودیم . پدر جونم با وجود مشکلات خودش تا صبح کنار ما بیدار نشسته بود. نیکراد خیلی بد مریض میشه... خیلی هم اذیت می کنه موقع بیداری نه میذاشت پاشویه اش کنم و نه دارو بهش بدم... تا اینکه صبح شد و بردمش دکتر که آنتی بیونتیک بهش داد و فرداش هم اثری از تب و بیماری اش نبود. تو این یه مورد بیماری، اونقدر بهم سخت گذشت که نتونستم یه پست جدا براش ننویسم... به هر حال اینم جزو لاینفک بچه داریه... و سخت ترین قسمت بچه داری اینه که بچه مریض بشه... امیدوارم خدا خودش نگهدار بچه ها باشه و هیچ پدر و مادری بیماری بچه اش رو نبینه . و از خدای بزرگ برای همه ی بچه های مریض شفا می خوام. آمین  

الهی قربونت برم مادر خداکنه دیگه هیچ وقت مریض نشی مامان جون