شعر
شعرهایی که تا 20 ماهگی میخوندید.
حرف زدن این روزهای آراد و نیکراد تقریبا کامل شده و جمله های سه یا دو کلمه ای میگن. خصوصا آراد که شعرهای قشنگی رو می خونه و کلمات آخر هر مصراع رو کامل ادا می کنه . نیکرادم همینطور. فقط نیکراد تنهایی و بدون حضور جمع، این کار و می کنه و شعرها رو می خونه و نسبت به آراد کمی خجالتی تره. اشعاری رو که میخونید در ادامه مطلب براتون میذارم. چقدر مادرها خوشحال می شن وقتی بچه هاشون چیزهای جدیدی رو یاد میگیرن و با افتخار اونو همه جا بیان می کنن . انگار بچه هاشون مدرک دکترا یا بالاتر گرفتن. همیشه به این کار مادرهای دیگه خنده ام میگرفت وقتی جایی یه دوست یا آشنا میدیدن با افتخار به بچه شون می گفتن بیا این شعر و بخونه خاله ببینه... ولی حالا که خودم مادر شدم میبینم چه حس خوبی داره که بچه ات باعث افتخارت باشه. مادریه دیگه !!!
شعرهای زیر رو ،آخرین کلمه ی هر مصرع را تکرار می کنید.
شبها كه ما مي خوابيم
آقا پليسه بيداره
ما خواب خوش مي بينيم
اون مشغول شكاره
آقا پليسه زرنگه
با دزدا خوب ميجنگه
من پليسو دوست دارم
بهش احترام ميذاريم
چشم چشم دو ابرو
دماغ و دهن یه گردو
حالا بذار دوتا گوش
موهاش نشه فراموش
چوب چوب یه گردن
این هم که گردی تن
دست دست دوتا پا
انگشتها، جورابها
ببین چقدر قشنگه
حیف که بدونه رنگه
توپولويم توپولو
صورتم مثل هلو
چشم و ابروم سياه
قد و بالام كوتاه
مامان خوبي دارم
ميشينه توي خونه
ميبافه دونه دونه
ميپوشم خوشگل ميشم
مثل دسته گل ميشم
يه توپ دارم قل قليه
سرخ و سفيد و آبيه
ميزنم زمين هوا ميره
نمي دوني تا كجا ميره
من اين توپ رو نداشتم
مشقامو خوب نوشتم
بابام بهم عيدي داد
يه توپ قل قلي داد
برگا میریزه هی
سرده هوا خیلی دل انگیزه
روی درختا پر از کلاغه
به جای بلبل مسکن زاغه
اینجا اون جا هر کجا بانگ کلاغه
باز آمده ای به خانه ما
پروانه رنگ رنگ زیبا
باز آمده ای به خانه ما
بر گو شه پنجره نشینی
تا باغ قشنگ را ببینی
بر گو شه پنجره نشینی
تا باغ قشنگ را ببینی
مهمان قشنگ رنگ رنگم
همبازی کوچک قشنگم
امروز که غنچه های زیبا
لبخند زده به صورت ما
من می کنم این درچه را باز
پروانه من درآ به پرواز
پاییزه پاییزه برگ درخت میریزه
هوا شده کمی سرد
روی زمین پر از بــــرگ
دسته دسته کلاغا
میرن به سوی باغا
«زمستان»
الستون ولستون
باز اومده زمستون
سه ماه فصل پائیز
تموم بچهها جون
ماه پائیز سراسر
مهر و آبان و آذر
حالا ما این سه ماه و
گذاشتیمش پشت سر
چرخ، چرخ عباسی
خدا ما رو نندازی
با همدیگه همبازی
آدم برفی میسازیم
ای بی سی دی که از خوندنی های مورد علاقه ی شماست .
و شمردن اعداد که تا دوازده یکی من یکی شما میشمارید. مثلا من می گم یک و شما میگید دو.
هر روز که میگذره بزرگتر می شید و عبور ثانیه ها رو به چشم میبینم . دوستتون دارم فرشته های باهوش مامان.