حرفهای گفتنی
فرشته های نازپرورد مادر
چقدر این روزها حرف برای گفتنمان زیاد است و فرصت من برای از شما نوشتن اندک...
این روزها در انتظار دومین یلدای زیبای زندگی تان به سر می بریم. تا پایان پاییز راه زیادی نمانده. و برای شمردن جوجه های آخر پاییزمان و اینکه چقدر نیکی اندوخته ایم و چند کار درست را به سرانجام رسانده ایم. این روزها فضای خونه ی ما پر از صدای غزل خوانی شما دو فرشته است . هر صبح با شادی وصف ناپذیری به زندگی صبح به خیر می گویید و روزهای زیبایتان را آغاز می کنید. و با هر نفسی که می کشید امید مرا به زندگی چند برابر میکنید. این روزها بزرگ می شوید و هر روزتان با هزاران آموخته ی جدید از این زندگی همراه می شود.
عاشق این دوتا عکسم. چقدر حرف برای گفتن دارن. اینجا آراد که عاشق تقلید از پدرجونشه و انصافا هم مقلد بسیار خوبیه، دستهاش رو به تقلید از راه رفتن پدر پشتش گذاشته و همگام با قدمهای پدر جونش داره تو پارک راه میره و در عکس دوم نیکراد هم به تقلید از اون دوتا تند و تند شبیه اونها راه میره تا خودش رو به آراد و پدرجونش برسونه. الهی من قربون این سه تا فرشته برم که هر کدومشون یه امید برای زندگی ام محسوب میشن. از خدا می خوام همیشه و در همه حال نگهدارشون باشه.
...
کوچولوهای شیرینم این روزها بیش از حد وابسته ی من شدید و همه جا می خواهید که با من باشید.خصوصا اراد که این روزها فقط کنار من می خوابه و حتی نیمه شب دنبالم میگرده و اگه کنارش نباشم به گریه می افته. تمام طول روز دلتون می خواد تو بغلم باشید . اون هم به تنهایی .
مثل دو تا فرشته پر از معصومیت هستید. اونقدر پاک و دوست داشتنی هستید که دلم میخواد تمام روز محو تماشای چهره ی خدا گونه تون بشم. عاشق فروشگاههایی هستید که بتونید راحت توش بچرخید و خرید کنید و همه چیز رو بهم بریزید . عاشق نقاشی کردن شدید. هر روز صبح که از خواب بلند میشید با یه دسته مداد رنگی و خودکار (اونم نه یک دونه) می افتید به جون خونه و لوازمش. هر جا یه اثر هنری به جا میذارید. تمام دفتر ها و حتی کتاب حافظم رو هم نوشتید. در دیوار و مبل و کابینت و ملافه هام ،همه و همه از دسترس شما در امان نیست. شش تا دفتر بزرگ و هر کدومتون به تنهایی و با هم پر کردید.پر از عکسهایی با مفهوم. ستاره. جوجه. ماه. خورشید. خونه. ماشین.
سی تا شعر و می تونید تکرار کنید و خیلی از بیتهاش رو از حفظ بخونید. آراد علاقه ی بیشتری به شعر خوندن و نقاشی کردن داره. نیکراد علاقه ی خاص و زیادی به پیچ گوشتی و آچار و کلا لوازم فنی داره. آراد خیلی از شعرهاش رو کاملا از حفظ می خونه .... مثلا بیت اینجا اونجا هر کجا پر از کلاغه رو دیروز تو تختش می خوند. یا ترانه ی تو که ابروهات کمنده یا وان تو د لفت وان تو د رایت از آهنگ نزدیک من کامیار.
امروز صبح آراد از خواب بیدار شده و میگه: آها . یه . چیزی. ... کنتلن (کنترل) که . اسباب بازی نیست. نقطه هایی که گذاشتم علامت مکث بین کلماته. الهی فدای شیرین زبونیهاتون بشم عزیزای دلم.
حالا جمله بندی تون کامل شده و کلمه های سخت رو هم ادا می کنید. و جملاتی با پنج کلمه یا بیشتر رو می گید
هنوزم بد غذا هستید و فقط در مورد غذا واقعا لجباز... هر چی رو که دلتون نخواد با هیچ کلکی نمیتونم بهتون بخورونم. مثلا ماست که نیکراد لب نمیزنه یا گوجه فرنگی که آراد لب نمیزنه.
از دنیای این روزهای شما هر چقدر هم بنویسم بازم کمه. فقط فرصت من محدوده و مراقبت از شما تمام وقتم رو گرفته . بخصوص حالا هم که کلی کار رو سرم ریخته و خیلی هاش رو باید به تنهایی انجام بدم.