آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

چهارده ماهگی اردیبهشت

1393/3/4 0:40
نویسنده : مامان پریسا
582 بازدید
اشتراک گذاری

دستانتان را برگردنم بیآویزید،

ای گرانبهاترین و قیمتی ترین گردنبندهای دنیا،

که دستانتان امید آینده ی من است.

ببالید، چرا که بالیدن شما تمام آرزوی من است.

که من نفس نفس در شما بزرگ می شوم.

و نفس نفس،در شما تکامل می یابم.

و در هر نفسم، روزهای رفته ام را یاد آوری می کنم.

اردی بهشت زیبا. ماه چهارده ماهگی شما.

اردیبهشت، در اسطوره‌های ایرانی و زرتشتی٬ دومین نگهبان زمین است و برپاکننده‌ نظم در زمین و هستی است. راست است که اردی بهشت عروس ماههای سال است. ماهی عاشقتر از همه ی ماهها. زیبا تر از همه ی ماهها. بهترین ماه بهار. هوای بارانی. درختان سبز. طراوت و تازگی در هوا. بوی نم باران که عاشقی را در قلبت زنده می کند. عاشق اردی بهشتم. این ماه هم در گوشه ی ذهن من جای قشنگی دارد. و عاشق شما فرشته ها که در این ماه زیبا چهارده ماهه شدید  و مثل ماه شب چهارده در شبهای زندگی ام می تابید و من از درخشش این نور، زنده می شوم و زندگی می کنم.

سبزی اردی بهشت همراه با سردی هوا

این ماه شما پر از شیطنت و شادی برای شماست. شمایی که به کشف دنیای تازگی ها می پردازید و فقط و فقط در حال اکتشاف دنیای اطرافتون هستید . سرشار از شور و نشاط هستید و اونقدر بزرگ شدید که بتونید خیلی از چیزها رو درک کنید. مثل فرشته ها می خوابید . اونقدر تو خواب آروم و قشنگ می شوید که دلم می خواد ساعتها بنشینم و تماشاتون کنم. واقعا زیبا ترین مخلوقات خدائید. باهوش و دوست داشتنی. مهربون و شیطون . همه ی خصلتهای قشنگ عالم در شما جمع شده. دیروز نیکراد اونقدر بغض قشنگی کرد که نگو . فهمیدم پسرم بزرگ شده و دیگه نمیشه هر جوری که دلم میخواد باهاش برخورد کنم. خیلی زود بزرگ شدید. خیلی زود از کودکی هاتون فاصله گرفتید. سرعتی باور نکردنی . حالا دیگه نمیشه هر حرفی رو پیش شما زد و هر رفتاری رو کرد. حالا باید با دقت قدم بردارم. بیشتر در گفتار و رفتارم دقت کنم، چرا که شدم آینه ی تمام نمای رفتار شما کوچولوهای دوست داشتنی. آراد در دفاع از خودش، به خاطر اینکه نیکراد اسباب بازیهاش رو نگیره اونو گاز می گیره. نیکرادم یاد گرفته هل بده تا به مقصودش برسه.

بدغذا... شیطون... از هر چیزی بالا میرید... همدیگه رو خوب می شناسید... همدیگه رو می بوسید... با هم دعوا می کنید...

شیطونکهای مامان دیگه به زور جلو دوربین میشینند و ژست می گیرند و عکس انداختن از شما تقریبا غیرممکن شده

آقا آراد در حال گردش و خرید در سوپرمارکت مکث (برادران دوقلوی سپهری)

آقا نیکراد در حال گردش و خرید در سوپرمارکت مکث (برادران دوقلوی سپهری)

الهی فدای اون نگاه نازت  به اسباب بازی ها بشم

فقط یه فرشته میتونه اینجوری بخوابه

تجربه پیپ کشیدن در چهارده ماهگی

گوشه ای از شیطنت های شماست

وقتی نیکراد داره بارنی رو تنبیه می کنه

و آراد قراره بارنی رو ببوسه

ماست خوردن آقا آراد... نیکراد کلا از ماست متنفره

وقتی نیکراد زیر مبل قایم میشه

گردش در پارک سپهر... اولین تجربه ی پارک گردی

رستوران پدر خوب

درختی که نیکراد از اول ورودش به پارک اونو مال خودش کرده

مرکز خرید تجریش

دو درویش در یک سینی بخسبند دو پادشاه در اقلیمی نگنجند

تجربه توت فرنگی خوردن نیکراد. کلا با میوه مخالفید

اینجا آراد سه تا دست نداره ها.... اون نیکراده که جلو روش ایستاده

این کار یعنی بالا رفتن از بخاری رو از ده ماهگی یاد گرفتید

یکی از علاقمندی های آراد . بالا رفتن از میزعسلی و توپ بازی روی اون

اولین تجربه خوردن گوجه سبز... یکی از علایقتون گوجه سبزه

چقدر مظلوم و معصوم ... دلم کباب شد برا او نگاهتون مادر

آراد کلا خیلی علاقه داره سرش و تو نرده ها بکنه

خواب و معصومیتی ابدی و پایان ناپذیر در دوران کودکی شما

جوجه کباب خوردن خونه خانوم جون

قربونت برم ... عاشقتم

بدون شرح...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

خاله صبا
18 اردیبهشت 93 15:25
ميشه رمز تولدشونو بديد؟ البته برات پی ام میدم