آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

بیست و چهارماهگی

1393/3/27 0:57
نویسنده : مامان پریسا
1,084 بازدید
اشتراک گذاری

آغوش تو ای مادر من بستر ناز است
لالایی شب هات مرا گلشن ساز است
رخسار و وجود تو مرا پیکر مهر است
هم قبله و هم کعبه و هم عشق و نیاز است

 

دردانه های شیرین گفتارم، خدا را شاکرم که امروز وارد بیست و چهارمین ماه زندگی تان شدید... باورم نمیشود .. دو سال از روزی که برای اولین بار، در آغوشم آرام گرفتید گذشته... دو سال از شنیدن اولین صدای زندگی تان گذشته و امروز بسان قناری های شاد، نغمه ها سر میدهید و من غرق در غرور، مادری ام را به نظاره می نشینم. دو سال از بودن در کنار شما و دو سال و نه ماه، از مادر بودنم و شوق دوباره زیستنم، گذشته ... پیش بروید مادر... بزرگ و بزرگتر شوید و بدانید همواره خدای مهربانی را بالای سر و مادر و پدری عاشق را در کنار خود خواهید داشت. به همین زودی و با پایان این ماه و هماغوش با بهاری شدن زمین،  دو سالگی شما فرشته ها را نیز جشن خواهم گرفت ...

به امید همه ی روزهای شاد در زندگی شما...

من بر می خیزم!
چراغی در دست، چراغی در دلم.
زنگار روحم را صیقل می زنم.
آینه ئی برابرِ آینه ات می گذارم
تا با تو
ابدیتی بسازم.

 

 

 

 

 

کودکان زیبا رویم ... دنیا را برایتان شاد شاد می خواهم و شادی را برایتان دنیا دنیا .

بیست و چهار ماه از بودن ما در کنار هم می گذرد و من بیست و چهار ماه از تولد دوباره ام گذشته .از حس بزرگ مادر بودنم و تقسیم دنیایم با شما.

این ماه پر از صدای شاد شماست . پر از بودن من در کنار شیطنتها و مهربانی های شما. چند روز تا عید مانده و من بیست و چهار ماه بودن در کنار شما را به نظاره نشسته ام ...

 

 این ماه در هیاهوی شب عید گم شده بودم و شما فرشته ها نهایت همکاری را با من داشتید. این ماه خرابکاری و شیطنت با هم بود. کار عید... خرید ...

برای پوشوندن لباس به آراد خیلی اذیت می شم چون حسابی گریه می کنه و اعصابم و بهم میریزه . نیکرادم زورگو و لجباز شده. خستگی ناشی از رسیدگی به شما تمومی نداره . اگه مامان و خاله پریناز نبودن واقعا تحمل این وضع مشکل بود. هنوزم بدغذایی و غصه ی غذا نخوردن شما تمومی نداره.

لطفا و خواهش می کنم تکه کلامتون شده و شما وروجکها خوب میدونید که کجا ازش استفاده کنید.

حالا نقاشی هاتون خیلی شبیه چیزهایی شده که می کشید. مثلا یک سیب یا گلابی می کشید اگه هم نگید که چی کشیدید می شه حدس زده چیه. آراد علاقه زیادی به نقاشی داره و هنوز پروژه دمپایی هاش تموم نشده.

حرفهای با مزه:

آراد : بابا خنکش و داغ کردم. وقتی آراد چایی فوت می کنه.

بابا بذار نازت کنم ... من خیلی دوستت دارم... چون می خواد چایی بخوره

مامان بیا بخوابیم دیگه.... وقتی آراد خوابش میاد

آراد: مامان من خیلی لازم دارم... چی رو پسرم؟ خودکاری که برداشتی رو ... چیکار داری ؟ آخه مال خاله است باید بهش پس بدم.

نیکراد خودکار و باز کرده و مغزش و درآورده و میگه: مثل پیچ گوشتی شده.

آراد گریه کرده و بعد گریه میگه: مامان به خدا غصه ام و تموم کردم.

نیکراد وقتی می خواد من برم پیشش: مامان این اتاق لامپش سوخته به خدا بیا اون اتاق پیش من بخواب.

نیکراد نقاشی می کشه و میگه : من یه گل کثیف بکشم. گل میدون...

نیکراد بعد خوردن آبمیوه میگه : فوق العاده است.

آراد  در و باز کرده میگم چرا کردی میگه: می خوام هوا عوض بشه .

به آراد می گم چرا کارتون نگاه نمی کنی میگه: خودت نگاه کن.

خوابیدم رو تشک و پیچ گوشتی زیرم مونده. آراد : مامان پاشو...مامان پاشو...بی بی انیشتین من پاشو... من بی تفاوت تو عالم خودم... آراد عصبانی میزنه رو صورتم میگه: ... پاشو دیگه....

 

بیست و چهار ماهگی شما دوقلوهای ناز و دوست داشتنی به روایت تصویر: 

 

این هم یک مدل شیطنت از آقا نیکراد.

این هم سرگرمی این روزهای شما ... خودتون از تخت بالا میرید و بعد از پشت پنجره پایین می پرید

این هم کیک و شما دو تا

این هم دو تا فرغون خوشگل از طرف بابا مهدی

اینم کمک به مادر و حمل میوه با فرغون

پازل هدیه عزیز جون

اردکهای مدادتراش هدیه عزیزجون

آراد وقتی داره پوشکهاش رو جابجا می کنه

شیطونی و شیطونی و شیطونی

دوستت دارم فرشته ی ناز شیطون

عاشق بالا رفتن از نربیدون(نردبان) هستید

اینم دخترای من آراد دخت و نیکراد دخت. خواستگار خوب سراغ دارید ؟؟؟

قربون این فکر کردنت بشم مادر

آراد عاشق تلفنه و خودش شماره می گیره.

شهربازی

یک مادر جز سلامتی و شادی بچه اش هیچ چی نمی خواد

دوستت دارم بلبل شیرین زبونم

وقتی فرشته ها آشپز می شن

گوشه ای از شیطنت عزیزای دلم

شهر بازی

شهربازی

 چهارشنبه سوری و بچه های ناز

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)