عکسهای دوست داشتنی آغاز هجده ماهگی
...
کاین اشارت زجهان گذران ما را بس
شما نیز اشاره اید، همچون نشستن بر لب جوی و دیدن گذران عمر، شما نیز برای من اشاره ای هستید از معبود و خالق یکتای زندگی. که شما را زندگی بخشیده و مرا نفس و عشق دمادم.
مبارکتان باشد مادر . هجده ماهه شدنتان و به یک سال و نیمگی رسیدنتان .
من همیشه حس می کردم که یکسال و نیمه شدن کودکان، یک بلوغ است. و به رشد و تکامل عاطفی رسیدن. رشد جسمی و روحی کودک. حالا این حس را به عینه در شما تجربه می کنم و می بینم که چقدر بالغ شده اید. چقدر بزرگ شده اید و درک شما از دنیای اطرافتان چقدر بیشتر شده. دیگر، آن نوزاد یا کودک چند ماهه نیستید، که تنها نیازش شیر خوردن و تعویض پوشک بود و یا در آغوش گرفتن. حالا دیگر می فهمید. حالا دیگر به اشارتی درک می کنید و کوچکترین کارهای مرا زیر ذره بین می برید. حالا دیگر از نظر عاطفی رشد کرده اید و به تکامل رسیده اید . حالا دیگر، استقلال، بخش جدایی ناپذیر از زندگی شما شده، که در هر مرحله ای، قصد تجربه کردن آن را دارید.
امروز پسرهای گلم با شروع شهریور ماه، و پایان فصل گرم تابستان به بلوغ رسیدند. به تکامل و به هجده ماهگی . آرزوی یک مادر چیست ؟ جز این که رشد کردن شکوفه های زندگی اش را شاهد باشد. خدا را هزاران مرتبه شاکرم، که این آرزوی مرا نیز برآورده کرد و شما به هجده ماهگی رسیدید .
جشن آغاز هجده ماهگی
روز اول شهریور، پدر جون ما رو دعوت کردن به باغشون و برای شما عزیزای دلم جشن هجده ماهه شدن گرفتن. شما عاشق باغ و گشتن و بازی در هوای آزاد هستید . از صبح تا آخر شب بازی کردید بدون اینکه خسته بشید . با این که العان عکس گرفتن از شما تقریبا غیرممکن شده و اصلا همکاری نمیکنید، بازم خاله جون و بابا مهدی چند تا عکس خوشگل ازتون گرفتن و منم حیفم اومد که تو وبلاگتون نذارم.
عکسهای باغ پدرجون
عاشق این نگاه و این حرکتتم مادر . خیلی دوست داری کفشهای بزرگترها رو پات کنی و راه بری . فدای این حس بزرگت بشم عزیزم.
شیطون کوچولوی مامان از درخت بالا رفته . عاشق این شیطنت کردنهات هستم مادر
وقتی یک فضای باز میبینید ، دیگه کنترل کردن شما تقریبا غیرممکن میشه و با آخرین سرعت راه میرید
فقط به چهره ی جدی آراد نگاه کنید... همیشه اینجوری راه میره پسرم.
خیلی دوست دارید قاصدکها رو فوت کنید و خیلی خوب این گل و میشناسید.
انگور چیدن پسرها تو باغ انگور پدرجون
تو رو خودا قیافه ی جدی آراد و نگاه کنید ... انگار داره عمل جراحی قلب انجام میده پسر دکترم
اولین خاک بازی نی نی ها در باغ . نمیدونید چه قدر خوشحال بودید انگار دنیا رو بهتون داده بودن
خوشمزه بود