آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 25 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

نوزده ماهگی

1393/3/4 0:54
نویسنده : مامان پریسا
1,002 بازدید
اشتراک گذاری

 چقدر بزرگ شدید .

هر روز و هر لحظه در حال تغییر هستید.  بزرگ شدنتان را به چشم می بینم و حس می کنم . چند ماهی هست که مستقل شده اید. چند ماهی هست که فهمیده اید حق انتخاب دارید. اصلا حق دارید. حق دارید بخندید، گریه کنید، احساس مالکیت کنید، زورگویی کنید، مهربانی کنید و آرامش داشته باشید .

از بودن به شکل یک کرم پیله در آمده اید و به پروانه ای شاد و رقصان بدل شده اید که بال گشوده تا پرواز را تجربه کند. حالا دیگر در پیله تنگ ناتوانی ها اسیر نیستید. حالا دیگر بزرگ شده اید. پروانه هایی شاد و رقصان شده اید.

حالا برنامه های تلویزیون به انتخاب شما پخش می شود. غذاهای مورد علاقه شما پخته می شود. حتی گاهی با این سن کم، لباسهای موردعلاقه خودتان را انتخاب می کنید و می پوشید.

ساعات خواب و بیداری ما را نیز شما انتخاب میکنید. حالا حس مالکیت را شناخته اید و هر کدام بر اریکه مخصوص خود تکیه زده اید و حکومت می کنید. در فضای کوچک خانه یاد میگیرید و یاد میدهید. قانون طبیعت را در دستان شما می بینم .

کوچولوهای بزرگم حالا دنیا زیر قدمهای شماست دور دورشما و حرف حرف شماست. کجاست تا بزرگ شوید و اسیر دنیای بزرگترها.

 

 

پروفسورهای مامان در حال بررسی یک نکته بسیار مهم

عاشق این مدل خوابیدن و نقاشی کردنتونم عزیزای دلم

نیکراد در اتاق خاله جونش. عاشق مداد رنگیه و وقتی دستش میگیره ساعتها به همین شکل مداد رنگی ها رو در دستش نگه میداره.

آراد صندوقچه ی کوچیک خاله جونش و باز کرده و در حال بررسی لوازم توی اونه

 

عاشقتم فسقلی این جوری ژست گرفتی.

وقتی برای تولد مامانش( مامان پریسا) رفته بودیم رستوران.

 

تواناییهای شما را می بینم و بزرگ شدنتان را احساس می کنم. حالا دیگر از صبح تا شب محکوم به دیدن برنامه های مورد علاقه ی شما هستم . مارشا. ای بی سی. بیگ بانی . رنگین کمان. نی نی شو. و هر وقت هم که هوس رقصیدن کنید ... کنتلل (کنترل تی وی ) رو می آرید و (بعد از) یا (نزدیک من) را می خواهید تا برایتان پخش کنم و مثل پروانه ای رنگین و شاد به رقص در بیایید.

شیرین شیرین شدید. حالا همدیگه رو داداش صدا می کنید.

آراد عاشق نقاشی شده رو زمین می خوابه و نقاشی می کشه.

آراد  میره یه اتاق دیگه برادرش و صدا می کنه. (نیچات) اونقدر قشنگ صدا میکنه که نگو.

نیکراد، آراد و ناز می کنه و آراد عاشق نوازش شدنه. می خوابه رو زمین و به داداشش میگه قلقل و نیکرادم میره و قلقلکش میده و گاهی هم میشینه روش و این آراد و عصبانی می کنه.

کشتی می گیرید. خودتون با لفظ کشتی همدیگه رو صدا می کنید و درست مثل کشتی گیرهای واقعی با هم کشتی می گیرید.

این روزا واقعا ازدستشون عصبی و کلافه ام. بهونه گیری های مداوم و گریه ها و دعواهای گاه  و بیگاهتون خسته ام کرده. گاهی مجبور می شم سرتون داد بکشم و این خودش بیشتر عصبی و کلافه ام می کنه.

سباس به زبون نیکراد یعنی لباس.

وانت یعنی وان حمام  تو.

چند روزیه عاشق وان حموم شدید و حسابی جای صندلی غذا و تخت خواب ازش استفاده می کنید. 

 وای از خوابوندن شما . شب که میشه باید همه مون صف بکشیم برای خواب و کنار هم بخوابیم . پسرکهای شیرین زبون تا هر وقت ما بیدار باشیم بیدارن. تا موقعی که خاموشی ندیم نمیخوابن. چراغها خاموش. رخت خواب وسط هال پهن و آراد و نیکراد، اونقدر از سر و کولمون بالا میرن تا خوابشون ببره. حنتما هم ما باید اول بخوابیم تا اونها هم خوابیده باشن.

پسرهای شیرین زبونم این شعر ها رو خیلی خوب می خونن و تکرار می کنن.قسمتهای قرمزش رو الان تکرار می کنن.و خودشون میخونن.

یه توپ دارم قلقلی

سرخ و سفید و آبیه

میزنم زمین هوا میره

نمیدونی تا کجا میره

من این توپ و نداشتم

مشقهام و خوب نشتم

بابام به من عیدی داد

یه توپ قلقلی داد

این شعر اولین شعریه که خودم تو بچگی خوندم.

شبا که ما میخوابیم
آقا پلیسه بیداره
ما خواب خوش میبینیم
اون دنبال شکاره
آقا پلیس زرنگه
با دزدا خوب میجنگه
ما هم اونو دوست داریم
بهش احترام میزاریم!!

 

پاییزه پاییزه

برگ درخت میریزه
هوا شده کمی سرد
روی زمین پر از بــــرگ
دسته دسته کلاغا
میرن به سوی باغا
همه باهم یکصدا
میگن قار قار قار قار

 

شب شده باز دوباره ... خوابیده

چشمک زده ستاره

ماه دوباره تابیده ... خوابیده

خورشید خانوم خوابیده

تق تق تق تقانه

بابا اومده به خانه

سلام بابا بفرما

خسته نباشی بابا

شیر و شکلات و پسته

بابا اینجا نشسته


کلاغ پر گنجشک پر

تاپ تاپ خمیر شیشه با پنیر دست کی بالاست آقا موشه  سوزن ... قیچی

ای بی سی

گربه ی من نازنازیه (میو میو)

همش به فکر بازیه

یه توپ د اره قلقلیه

میگیره و باز ولش میده.

گربه مصطفی بلاست

بهونه گیر و بد اداست.

 

بازی در سرزمین عجایب

هر روز صبح قالب کیک رو از تو کابینت در میارید و میگید چیچ. اینم کیک نوزده ماهگی که براتون پخته بودم

دوستت دارم کوچولوی من

 گردش در آفتاب کمرنگ پاییزی

مدل خوابیدنتون در این ماهها. البته بیشتر دمر روی بالش می خوابید

راه میرید و حرف میزنید و شعر میخونید.

تولد دایی مسعود که عاشقش هستید

خوابیدن این روزهاتون

خوردن بلال

شیطونی خونه خانوم جون

خرید در سوپر مارکت

وقتی ترافل رنگی می خورید... عاشق دونه های ریز ترافل هستید و با اینکه خوردنی نیست دوست دارید بذارید تو دهنتون

اینم یه مدل خواب و تماشای اسکاره... کارتون محبوبتون

اینجا نیکراد داره بهونه خاله پریناز و میگیره... خیلی هم خوابش میاد و خاله داره تلفنی لالایی می خونه تا نیکراد بخوابه

اینجا واقعا با لالایی خاله جون می خوابن

وقتی دارن با عروسکهاشون نمایش میدن

آراد عاشق نشستن روی این جور لبه هاست

 

 

محو تماشای اسکار

 

عاشقتم

آراد خیلی دوست داره اینجوری یه ملافه یا روسری دور خودش بپیچه

وقتی بابا مهدی براتون سرسره می خره

این هم یک دقیقه بعد بازی با سرسره ... قربون این خلاقیتهاتون برم من

وقتی تو لونه  تون ( به خونه تون میگید لونه ) کشتی می گیرید

وقتی پروفسورهای مامان دارن در موردد یک مسئله مهم به صورت آنلاین مشورت می کنن.

کامپیوتر و خاموش روشن می کنید و دگمه ی ماشین حساب و هی میزنید تا ماشین حسابها روی صفحه باز بشه

 

خواستنی های کوچولوی دنیای من :

این روزها در حین عبور از نوزده ماهگی در دنیایی پر از شادی و عشق و شیطنت سیر می کنید و به سان شاپرکی شاد، رقصان و خندان گذر ثانیه ها را به نظاره نشسته اید.

این روزها  آراد نسبت به یک هفته قبل دایره ی لغاتش کامل و کاملتر شده. دیگه کلمه ای نیست که ناقص یا اشتباه بگه تقریبا همه چیز رو درست و کامل میگه. افعال رو به نحو احسن و درست و به جا تلفظ می کنه. بشین. پاشو. بذار بردار. خاموش (اینقدر شیرین این کلمه رو  می گه که دلم میخواد درسته قورتش بدم). نیکرادم کم و بیش از قافله عقب نمی مونه و چیزهایی رو که میشنوه تکرار می کنه. طوطی های کوچولوی شاد من.

نیکراد با سرعت بیشتر و بدون توجه و احتیاط می دوه . ولی آراد محتاط تر عمل می کنه.

چند روزیه آراد نیمه های شب از خواب بلند میشه و خاله و پدر جون و عزیز جون و صدا میکنه و بعد با گریه به خواب میره. جالب اینجاست که دیروز برای خرید گوجه فرنگی به یه مزرعه گوجه رفته بودیم  و آراد گوجه های زیادی رو برای فروش دید و دیشب که طبق معمول باگریه بلند شد صدا کرد: خاکا- پ پ - عزیزجون - گوجه خنده.

قربونتون برم الهی که اینقدر دوست داشتنی هستید.

یه میدون سرچهار راه هست که عاشق فواره هاش شدید .  دیگه جرات نداریم از پیشش رد شیم. اونقدر گریه می کنید که ببریم میدون و اب بازی کنید.

نیکراد عاشق سنگ جمع کردن شده. این اخلاقش به خودم رفته . منم تو دوره ی نوجوانی و جوانی سنگهای صاف رودخونه ای رو جمع می کردم و روش خطاطی می کردم. بیرون که پیاده یا با کالسکه بریم هرچی سنگ ریز و درشت ببینه جمع می کنه تو مشت کوچولوش طوری که دیگه چیزی توش جا نشه و با زبون شیرینش میگه: سنگ. اصلا هم زمین نمیذاره تا شب موقع خواب از دستش بیافته.

 

یک مزرعه پر از گوجه فرنگی

 

گردش در فروشگاه رفاه

حیاط خونه پدر جون و آراد و عشق بیش از حدش به صندلی

گل پسرم نیکراد در حیاط خونه پدرجون، که عاشقشه

گل نازم برگ درخت و کنده حالا می خواد بچسبونه سر جاش

فرشته ی کوچولوم با یک تعجب کودکانه

نیکراد در حال درست کردن لگو

مزرعه ی گوجه

 

آراد در حالی که سیب رو از درخت کنده و داره نشون میده

نیکراد در حال جمع کردن سنگ . عاشق این عکسم. سیب و این جلو می بینید چه حس خوبی داره.

نیکراد بعد از خوردن بلال خونه خاله فاطی

آراد خونه خاله فاطی

آ

بچه ها در حمام

شیطنت

بچه ها خونه خاله زری

یک روز سرد

بچه ها خونه خاله زری

آراد در حال نقاشی خونه خانوم جون

حیاط خونه خانوم جون . سنگها رو در دست نیکراد می بینید؟

آرادم عاشق این نشستنهاتونم. اینجا آقاجون داره برای بچه ها جوجه کباب درست میکنه و همین شکلی نشسته و بچه ها هم به تقلید از ایشون اینجوری نشستن. خیلی دوستتون داریم آقا جون مهربون.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)