آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 26 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

پنج ماهگی مرداد 91

1393/2/29 16:28
نویسنده : مامان پریسا
1,284 بازدید
اشتراک گذاری

در مرداد 5 ماهه شدید. در یک فصل گرم که به گرمی دلهای من و مهدی بود، که به خاطر حضور شما گرم شده بود. گرمترین ماه سال ، این گرما دلیل دیگری هم دارد و آن تولد مردی مهربان در این ماه است . مردی که گرمای دستهایش با گرمای این ماه عجین شده. مردی که شما او را پدر می نامید و او به خاطر تقدس این نام، عاشقانه دوستتان دارد. مردی که مثل آینه پاک و چون کوه صبور و استوار است . مردی با قلبی مهربان و چشمانی پر امید، که هر صبح و شام با دیدن روی ماه شما، لبخندی پر محبت بر گوشه ی لبانش می نشیند.

امیدوارم شما نیز چون پدرتان مردانی پاک سرشت و پاک طینت باشید که پاسخ هر بدی را با خوبی میدهد. رادمردان من، بزرگ شوید و ببالید و پدر را آیینه و سرلوحه ی زندگیتان قرار دهید که هر صبح به شوق دیدار شما از خواب بر میخیزد و هر شام به عشق بوییدن شما خستگی هایش را در پس در می گذارد.

تولدت مبارک مرد بزرگ زندگیم .

تولدت مبارک پدر عزیز فرزندانم .

دوستت داریم.

 

مثل فرشته ها می مونید. وقتی می خوابید انگار دنیا رو به من میدن . دو تا فرشته معصوم که کنارم خوابیدن و من دیگه از دنیا چی می خوام؟ اول مرداد واکسن چهارماهگی تونو زدیم . دوباره شب حسابی تب کردید و من و بابایی و عزیزجونو بیدار نگه داشتید. آراد این بار خیلی گریه کرد. میدونید ساعت شش صبح از خواب بیدار می شید قند عسلهای مامان؟ و من هم تحت هر شرایطی که باشم ، بازم شش صبح با لبخندهای آراد بیدار میشم و چهره ی ناز و معصومش رو نگاه می کنم و خنده ی زیبای نیکراد که وقتی براش لالایی می خونم با من میخونه و خمیازه می کشه. مثل آدم بزرگا صدای آه خمیازه رو در میاره و من دلم می خواد اون لحظه بخورمش کوچولوی ناز رو. هر دوتایی تون دستهاتونو می خورید . دکتر که بردم گفت: اولین هدیه یک بچه به خودش دستشه . پس این هدیه رو ازش نگیرید پدر جون هر روز 6 صبح میاد که من دست تنها نباشم ، بعدشم میره دنبال عزیز جون و تا شب تنهام نمیذارن. ازتون ممنونم پدر و مادر عزیز تر از جونم که اینهمه کمکم می کنید.

 

 

این هم عکس کیک تولد بابا مهدی که خاله و عزیز جون زحمت کشیده بودن و خریده بودن و تو خونه خودشون برای بابا مهدی تولد گرفته بودن.

اینم شیر مردهای بابا مهدی شب تولد بابا جون

زیبا ترین لحظه های زندگیم با حضور شما میگذره و من این لحظه ها رو چقدر دوست دام .آرادم فرشته ی من تو در پاکی بینظیری و نمونه ی بارز یک مرد واقعی مثل پدرت، که واقا برات زحمت میکشه . همیشه بهترین چیزهای دنیا رو برای شما  میخواد . دوستت دارم عزیزم.

وقتی حضور شما رو در لحظه لحظه ی زندگی ام حس می کنم دیگه از خدا هیچ چیز نمیخوام جز سعادت و خوشبختی شما . نیکرادم ، جوانمرد نیکم ، اندازه ی اسمت بزرگی و راد مرد و مثل پدرت صبور و مهربون .دوستت دارم گلم.

مثل پدرتون استوار ، صبور، قاطع، پر مهر و عاشق باشید

پدر جون باغت سرسبز و آباد و سایه ی سبزت همیشه بالای سر فرشته های من باشه

وای که من عاشق این عکس و این ژست و این لباساتونم . هر روز بیشتر از روز قبل عاشقتونم

بهترین آرزوها و بهترین امیدها رو براتون دارم

آراد این پنگوئن عروسکی رو رو پاهاش می گفت و بالا می برد و باهاش بازی می کرد

عاشق بیرون رفتن بودید

منم عاشق این نگاه و ژست نیکرادم

هر لبخند شما امیدی به زندگی رو در قلب من زنده می کنه و خوشحالی های زندگی ام رو چند برابر می کنه. دوستتون دارم فرشته های زندگی ام

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)