آراد و نیکرادآراد و نیکراد، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 9 روز سن داره

همه دنیای من آراد و نیکراد

شهریور ماه سی ام

حضورت در قلبم مثل نفس کشیدن است، آرام، بی صدا، اما همیشگی... سی ماهگی مبارکتان باشد مادر... دو سال و نیمه شدنتان مبارک. من هنوز در بهت اولین گریه ی شما مانده ام. شما روز به روز بزرگ می شوید و تمام اولینهایتان تمام می شود. بزرگ می شوید و از دنیای کودکی با سرعتی باور نکردنی دور می شوید ... بزرگ می شوید و انگار دیگر کودک نیستید...  و من هنوز و تا همیشه خلاصه شده ام در شما و روز و شبم گره خورده در خنده ها و گریه های شما... چه صبر زیبایی خدا به مادر داده ... چه عشق زیبایی ... کوچکترین کلامتان برای من عشق است ... کوچکترین نگاه پر عاطفه تان برای من دنیایی از محبت است. کمترین و راحت ترین بیماریتان برایم بزرگترین بیماری دنیاس...
4 آبان 1393

مرداد ماه بیست و نهم زندگیتون

عشق من شبیه باران نیست که گاهى بیاید و گاهى نه،... عشق من شبیه هواست، ساکت، اما همیشه در اطراف شما ..... هر روز دوست داشتنم را بیشتر می کنید. هر روز حس مادر بودنم را بیشتر می کنید حالا دیگه طوری بهم عادت کردیم که یک لحظه بدون هم برامون بی معنی شده.دوستون دارم  و  هر روز خدا را شاکرم که مهلت دوباره دیدن هر روزه شما را به من داده است.   به قول یک دوست: امروزی که با شما  آغاز می شود یک هدیه است. برای هر مادری که یک روز را در کنار فرزند خود به پایان برساند، یک هدیه است  . پس باید لذت برد از تمام لحظاتش.  پس خوش به حالم.. که مادر هستم  و تمام این لحظات را می ب...
14 شهريور 1393

شیطنتها و خلاقیتها در 28 ماهگی تیر 93

اینم شیطنتهای این ماه فقط به روایت تصویر   پسر مخترعم داره در مورد مگنت تحقیق می کنه   وقتی با ماست بازی می کنید و در موردش تحقیقات علم دارید قربونت برم چه ناز شدی مادر. اینجا آراد ماست و به سر و صورت و همه جای خونه مالیده و داره بازی می کنه و وقتی می گم چرا این کار و می کنی میگه: می خوام سیبیل در بیارم . عاشق خونه سازی با تشک مبلها هستید اینجام پل درست کردید تا قطار از روش عبور کنه اینجا نیکراد برای خودش تخت درست کرده   اینم یه مدل خونه سازیه. حیف که نمیتونم حرفهایی رو که در این مواقع بین خودتون میگید رو براتون بنویسم.   با هر چیزی خونه می سازی...
14 مرداد 1393

بیست و هشت ماهگی تیر 93

 به تو می اندیشم ای سراپا همه خوبی تک و تنها به تو می اندیشم. همه وقت،همه جا من به هر حال که باشم به تو می اندیشم ... تو بدان این را تنها تو بدان تو بیا، تو بمان با من تنها تو بمان... جای مهتاب، به تاریکی شبها، تو بتاب من فدای تو، به جای همه گلها، تو بخند... پسرکان بیست و هشت ماهه ام این روزها پرنورتر از هر خورشیدی چراغ خانه ام شده اید و زیباتر و درخشانتر از هر ماه و ستاره ای شب افروز شبهای زندگی ام . این روزها به خاطر شما زنده ام . به خاطر شما هدیه هایی که از خدا دریافته ام . این روزها سبز سبزم از برکت وجود شما . از برکت حیات دوباره ای که به من بخشیدید. این روزها آبی آب...
1 مرداد 1393

پروژه ی پوشک گیری

اول تیر خیییییییییییییییییییییییییییییلی بزرگ شدید.     خدا رو شکر بالاخره تموم شد... مرد شدید... بزرگ شدید و فرشته هایی با بهترین احساس ها عزیزای دلم واقعا دست مریزاد به این همه مردی و بزرگی شما...  ازتون ممنونم ... به خاطر این همه همکاری و کمکی که به من کردید اصلا فکرشم نمی کردم به این راحتی تموم بشه و فقط در عرض یک هفته بتونم از پوشک بگیرمتون . کلید این پروژه ای رو که سختم می اومد انجام بدم اول تیر زدم .... البته باز هم با کمک مادر مهربون و خاله پریناز و پدرجون که همیشه کمک حال من هستن و در سخت ترین شرایط زندگی ام تنهام نذاشتن.  مطمئنم با وجود گرمای این فرشته ها و بابا مهدی عزیزتونه که همه چیز ...
11 تير 1393

خلاقیت و بازی و هدیه... خرداد 93

با حوانه ها نوید زندگی است زندگی شکفتن جوانه هاست هر بهار  از نثار ابرهای مهربان ساقه ها پر از جوانه میشود هر جوانه ای شکوفه میکند شاخه چلچراغ می شود هر درخت پر شکوفه باغ کودکی که تازه دیده باز میکند یک جوانه است گونه های خوشتر از شکوفه اش  چلچراغ تابناک خانه است خنده اش بهار پر ترانه است چون میان گاهواره ناز میکند   قربون پسرای ورزشکارم برم وقتی آراد می خواد کفشهای نیکراد و که اشتباه به پا کرده درست کنه و در نهایت خودش اونها رو می پوشه   جوانه ای رو هم که در عکس بالا میبینید از دیوار داخل آلونکی که تو باغ پدرجونه رشد کرده... خیلی عکس قشنگیه و مضمو...
11 تير 1393